پـــرنـــسـ🍇ــســـ بـــهــ🌷ـاریـــ💜پـــرنـــسـ🍇ــســـ بـــهــ🌷ـاریـــ💜، تا این لحظه: 13 سال و 28 روز سن داره
💜پادشاه بهاری 💜💜پادشاه بهاری 💜، تا این لحظه: 45 سال و 8 روز سن داره
🍇ملکه زمستانی🍇🍇ملکه زمستانی🍇، تا این لحظه: 41 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
★☆​★ Spring Girl Diary ★☆★★☆​★ Spring Girl Diary ★☆★، تا این لحظه: 3 سال و 28 روز سن داره
اشنا شدنم با نی نی وبلاگاشنا شدنم با نی نی وبلاگ، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
عینکی شدنمعینکی شدنم، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
اشنا شدنم با مهسا بهترین دوستاشنا شدنم با مهسا بهترین دوست، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه سن داره
دور شدنم از مهسا به دلیل بسته شدن مدارسدور شدنم از مهسا به دلیل بسته شدن مدارس، تا این لحظه: 4 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره
میراکولر شدنممیراکولر شدنم، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
قفلی زدنم رو میراکلس بیداریقفلی زدنم رو میراکلس بیداری، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

▁ ▂ ▄ ▅ ▆ ▇ █ Spring Girl Diary █ ▇ ▆ ▅ ▄ ▂ ▁

life is good

مثل من ماهم شده مجنون تو لیلی....

مثل من ماهم شده مجنون تو لیلی طرح خندت دلربایی میکند خیلی معماری چشمانت ظریف و قاجاریست در سرای قلبم شاهانه جا داری دلبر خوش مهارت دلم را به غارت بردی ای عشق شدی چل چراغ این عمارت دلم مبتلایت شد و با نیم نگاهت قلب مارا چه شیرین کشیدی به اسارت دلبر خوش مهارت دلم را به غارت بردی ای عشق شدی چهل چراغ این عمارت دلم مبتلایت شد و با نیم نگاهت قلب مارا چه شیرین کشیدی به اسارت با نقاشی چشمان تو رنگی شده جهانم شاعر شدم دیدم تورا ای بهترین ترانم خانه ات آباد که روشن کردی ملک مارا نظر بکن بر حال ما با عشق کن مدارا دلبر خوش مهارت دلم را به غارت بردی ای ...
16 دی 1400

خودت باش...

خودت باش چون بهترین مدل از خودت خودتی با همه چیز های خودت با اخلاق خودت با رفتار خودت با سلیقه خودت با داستان خودت با زندگی خودت هیچگاه نخواه جای کسی باشی ان موقع دیگر خودت نیستی یکی دیگه هستی ...
12 دی 1400

خاطره شب یلدا با تاخیر

سلام امروز میخوام با تاخیر براتون خاطره شب یلدا رو تاخیر تعریف کنم خب اون روز رفتیم به خونه مامان بزرگ و بابا بزرگ پدری من اول که کلی سر ماشین معتل شدیم بعد بابام با تپسی ماشین گرفت چند دقیقه ای اومد سریع رسیدیم ساعت 5 اونجا بودیم بعد رفتیم تو تبریک گفتیم حرف زدیم  بعد منتظر بودیم عممم بیاد ولی واسه کارش دیر اومد واسه همین ما خودمون شام خوردیم  شام فسنجون داشتیم به به فسنجون های مامان بزرگ من حرف نداره خب عمم با شوهر عمم و پسر عمه هام اومد اونا هم شامشونو خوردن بعد فال حافظ گرفتیم برای من که خیلی خوب درومد میوه خوردیم  حرف زدیم گل گفتیم و گل شنوفتیم اها راستی ...
5 دی 1400
1